13 Apr 2017
انجام پایان نامه ادبیات فارسی
انجام پایان نامه ادبیات فارسی + فایل دانلود پایان نامه های انجام شده
یک نمونه از پایان نامه انجام شده ادبیات را با موضوع جلوه های عرفا ملاحظه میکنید . فایل کامل این پایان نامه انتهای همین برگه قابل دسترس است
پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد (MA)
رشته: زبان و ادبیات فارسی
عنوان:
جلوههای عرفان در دیوان فیض کاشانی
استاد راهنما:
جناب آقای دکتر محمّدرضا براتی
استاد مشاور:
جناب آقای دکتر هوشمند اسفندیار پور
نگارش:
محمود قربانی نژاد
تابستان 1392
دانشگاه آزاد اسلامي
واحد بردسیر
پایان نامه كارشناسي ارشد برای دریافت درجه کارشناسی ارشد«M.A»
گرايش : زبان و ادبيات فارسي
عنوان: جلوههای عرفان در دیوان فیض کاشانی
نگارش:
محمود قرباني نژاد
دكتر محمدرضا براتي استاد راهنما
دكتر هوشمند اسفنديار پور استاد مشاور
دكتر مريم جعفري استاد داور
به نام خدا
منشور اخلاق پژوهش
با یاری از خداوند سبحان و اعتقاد به این که عالم محضر خداست و همواره ناظر بر اعمال انسان و به منظور پاسداشت مقام بلند دانش و پژوهش و نظر به اهمیت جایگاه دانشگاه در اعتلای فرهنگ و تمدن بشری ، ما دانشجویان و اعضای هیأت علمی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی متعهد میگردیم اصول زیر را در انجام فعالیتهای پژوهشی مد نظر قرار داده و از آن تخطی نکنیم:
- اصل حقیقت جویی : تلاش در راستای پی جویی حقیقت و وفاداری به آن و دوری از هرگونه پنهان سازی حقیقت .
- اصل رعایت حقوق التزام به رعایت کامل حقوق پژوهشگران و پژوهیدگان (انسان ، حیوان و نبات) و سایر صاحبان حق .
- اصل مالکیت مادی و معنوی: تعهد به رعایت کامل حقوق مادی و معنوی دانشگاه و کلیه همکاران پژوهش.
- اصل منافع ملی: تعهد به رعایت مصالح ملی و در نظر داشتن پیشبرد و توسعه کشور در کلیه مراحل پژوهش.
- اصل رعایت انصاف و امانت: تعهد به اجتناب از هر گونه جانب داری غیر علمی و حفاظت از اموال ، تجهیزات و منابع در اختیار.
- اصل رازداری: تعهد به صیانت از اسرار و اطلاعات محرمانه افراد ، سازمانها و کشور و کلیه افراد نهاد مرتبط با تحقیق.
- اصل احترام: تعهد به رعایت حریمها و حرمتها در انجام تحقیقات و رعایت جانب نقد و خود داری از هر گونه حرمت شکنی.
- اصل ترویج: تعهد به رواج دانش و اشاعهی نتایج تحقیقات و انتقال آن به همکاران علمی و دانشجویان به غیر از مواردی که منع قانونی دارد.
- اصل برائت: التزام به برائت جویی از هرگونه رفتار غیر حرفهای و اعلام موضع نسبت به کسانی که حوزهی علم و پژوهش را به شائبههای غیر علمی میآلایند.
محل امضای محقق:
دانشگاه آزاد اسلامی واحد بردسیر
حوزه معاونت پژوهشی
تعهدنامه اصالت پایان نامه
اینجانب محمود قربانی نژاد دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد ناپیوسته رشته زبان و ادبیات فارسی که در تاریخ از پایان نامه خود تحت عنوان: جلوههای عرفان در دیوان فیض کاشانی با کسب نمره و درجه دفاع نمودهام بدین وسیله متعهد میشوم:
- این پایان نامه حاصل تحقیق و پژوهش انجام شده توسط اینجانب بوده و در مواردی که از دستاوردهای علمی و پژوهشی دیگران (اعم از پایان نامه، کتاب، مقاله و...) استفاده نمودهام، مطابق ضوابط و رویه موجود، نام منبع مورد استفاده و سایر مشخصات آن را در فهرست مربوطه ذکر و درج کردهام.
- این پایان نامه قبلاً برای دریافت هیچ مدرک تحصیلی (هم سطح، پایینتر یا بالاتر) در سایر دانشگاهها مؤسسات آموزش عالی ارائه نشده است.
- چنانچه بعد از فراغت از تحصیل، قصد استفاده و هرگونه بهره برداری اعم از چاپ کتاب، ثبت اختراع و... از این پایان نامه داشته باشم، از حوزه معاونت پژوهشی واحد مجوزهای مربوطه را اخذ نمایم.
- چنانچه در هر مقطعی زمانی برخلاف موارد فوق ثابت شود، عواقب ناشی از آن را میپذیرم و واحد دانشگاهی مجاز است با اینجانب مطابق ضوابط و مقررات رفتار نموده و در صورت ابطال مدرک تحصیلیام هیچگونه ادعایی نخواهم داشت.
نام و نام خانوادگی:
تاریخ و امضاء:
تقدیم به :
روان ملکوتی پدر و خواهر بزرگوارم که در جوار حق جای گرفتهاند.
و به مادر مهربان و همسر و فرزندانم (عرفان و سبحان)
که همواره مورد لطف و محبتشان بودهام.
سپاسگزاری
سپاس فراوان شایستهی پروردگار یکتایی که منبع قدرت اندیشه و تفکر و ادراک باطن را به آدمی هدیه فرمود. رهنمودهای بی دریغ استاد راهنما جناب آقای دکتر محمدرضا براتی را در جهت تدوین این پژوهش ارج مینهم و با ارادتی خالصانه از این استاد فرزانه سپاسگزاری میکنم. از جناب آقای دکتر اسفندیار پور به عنوان استاد مشاور که همواره از ارشادگری ایشان بهره جستم، قدردانی مینمایم. همچنین تقدیر و سپاس از سایر استادان بزرگواری که در طی تحصیل از دانش آنها بهرهها بردهام .
چکیده
پژوهش حاضر به منظور بررسی جلوههای عرفان در دیوان فیض کاشانی به انجام رسیده است. در عصر صفویه به علت تغییر اساسی که در مذهب و نوع گرایش به وجود آمد، عرفان شیعی جایگزین عرفان اهل سنت شد ؛ عارفان بزرگ غالباً از میان اهل علم و فقها بر خاستند. تفاوت عمدهی عرفان این عصر با اعصار پیشین در آن بود که به جنبههای اجتماعی بسیار تاکید شده است. عارفان تلاش کردهاند با طرح مسائلی خاص زمینهی تحول و تکامل کل اجتماع را فراهم کنند. به علاوه این عرفان با مسائل اخلاقی به شدت آمیخته شده به گونهای که در بسیاری از مواقع تعیین مرز دقیق اخلاق و عرفان غیر ممکن است. فیض کاشانی در اشعار خود با گرایش عمیق به مبانی اعتقادی مذهب تشیع به صورت آگاهانه یا نا خودآگاه بسیاری از مسائل عرفانی را مطرح کرده است .در این پژوهش که به شیوهی قیاسی – استقرایی است نگارنده، اطلاعات خود را جمع آوری کرده و با بهره گیری از فنون تحلیل محتوا از نوع کیفی نتایج خود را ارائه داده است، پس از استخراج اندیشههای عارفانه و طبقه بندی در دستههای مشخص نوع و شکل عرفان فیض تبیین شده است .اهمیت موضوع در آن است که نشان میدهد فقیه و مفسری بزرگ همچون فیض کاشانی به اندیشههای عرفانی اهتمام داشته است و با ظرافت خاص مهمترین مسائل عارفانه را با ریز بینی و احاطه بر جنبههای معنایی گوناگون آن مطرح کرده است و زمینهی همگامی عرفان و فقه را در عصر صفویه فراهم ساخته است .
واژههای کلیدی : فیض کاشانی ،دیوان اشعار ، مبانی عرفانی ، مقامات ، حالات عشق
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده 9
پیشگفتار 14
بیان مسأله 15
پیشینهی تحقیق 15
اهمیّت تحقیق 16
اهداف تحقیق 16
پرسشهای تحقیق 16
فرضیات تحقیق 17
روش تحقیق 17
فصل 1-تعاریف و کلیات 18
درآمد 19
1-1-تاریخچه تصوف و عرفان 19
1-2-تفاوت تصوف و عرفان 20
1-2-1- شریعت ، طریقت ، حقیقت 21
1-2-2- بررسی روند تصوف و عرفان از قرن دوم تا پنجم هجری 21
1-2-3- تصوف و عرفان در قرن سوم هجری 21
1-2-4- تصوف و عرفان در قرن چهارم هجری 22
1-2-5- تصوف و عرفان در قرن پنجم هجری 22
1-2-6- تصوف و عرفان در قرن ششم 23
1-2-7- تصوف و عرفان در قرن هفتم 23
1-2-8- تصوف و عرفان در قرن هشتم 24
1-2-9- تصوف و عرفان در قرن نهم 24
1-2-10- تصوف و عرفان در قرن دهم 24
فصل 2 - زندگی و آثار ملا محسن فیض کاشانی 26
2-1- شرح زندگی 27
2-2- مشایخ و اساتید فیض. 28
2-3- آثار فیض. 29
2-4- ویژگیهای فکری فیض. 30
2-4-1- توجه به علم و عقل 30
2-4-2- مبارزه با نفاق، ریا و تظاهر گرایی 32
2-4-3- بیزاری از عیب جویی 33
2-4-4- بیزاری جستن از خودبینی و گمان بد 35
2-4-5- تنفر از غرور و تکبر 36
2-4-6- مبارزه با حسادت 37
2-4-7- تنفر و انزجار از ریاست طلبی 38
2-4-8- بی ارزش شمردن دنیامداری 38
2-5- ویژگیهای شخصیتی فیض. 39
فصل3-مباني عرفاني دیوان فیض کاشانی 4140
3-1- مقامات عرفاني 41
3-1-1- توبه 41
3-1-2- ورع 43
3-1-4- فقر 45
3-1-5- صبر 46
3-1-6- توکل 48
3-1-7- رضا 49
3-2- حالات عرفاني 50
3-2-1- مراقبه 50
3-2-2- محبت 51
3-2-3- خوف 53
3-2-4- رجا 54
3-2-5- شوق 55
3-2-6- اُنس 57
3-2-7- اطمینان 58
3-2-8- مشاهده 59
3-2-9- یقین 60
3-3- سایر مفاهیم عرفانی 61
3-3-1- عشق از دیدگاه فیض. 61
3-3-1-1- عشق حقیقی 63
3-3-1-2- عشق مجازی 63
3-3-1-3- عشق و عبادت 64
3-3-2- پیر عشق 65
3-3-3- غیرت عشق 67
3-3-4- عقل و عشق 68
3-3-5- عشق، رنج و اندوه 70
3-3-6- عشق و حیات 70
3-3-7- عشق و آتش 73
3-3-8- جرأت در عشق 77
3-3-9- عشق و ملامت 78
3-3-10- ثبات قدم در عشق 78
3-3-11- شیرینی و حلاوت عشق 79
3-3-12- تقابل عقل و عشق 80
3-3-13- تفاوت زاهد و عاشق 82
3-3-14- عشق طبیب عاشق 83
3-3-15- اتحاد عشق و عاشق و معشوق 84
3-4- وصال 85
3-5- فراق 88
3-6- جان 90
3-7- دل 91
3-8- تجلی 92
3-9- شکر 94
3-10- سیر صعودی 95
3-11- وحدت وجود 97
نتیجه 100
کتابنامه 101
هو المحبوب
پیشگفتار
عرفان و مبانی عرفانی صرف نظر از این که یکی از موضوعات مهم تحقیق در دوران مختلف تاریخ میباشد میتواند برای شناخت زوایای گوناگون نظم و نثر فارسی و ارزیابی آن ارزشمند باشد. هر چند عرفان و مبانی عرفانی به عنوان شاخهای مهم و تأثیر گذار در ادبیات فارسی در خور توجه و دقت نظر زیادی برای حفظ فرهنگ و ادب سرزمین کهن ایران است. بر آن شدیم با توجه به این که شخصیت فیض کاشانی و اندیشههای آن مانند حافظ ، سعدی ، خیام ، مولوی و... مورد بحث و بررسی قرار نگرفته بود، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. لذا با عنایت به این که ملا محسن فیض کاشانی شخصیتی ممتاز و بی نظیر در اجتهاد ، فلسفه ، اخلاق و عرفان است مبانی فکری و اندیشههای او در اشعارش نقش بسزایی دارد .
یکی از اهداف مهم تحقیق بررسی افکار و اندیشههای فیض کاشانی در دیوان و معرفی به ادب دوستان و تشنگان عرفان اسلامی است ، هر چند دانشجویان ادبیات نیز میتوانند جهت تحقیق و پژوهش این مقال را مورد مطالعه قرار دهند .
روش تحقیق در این پژوهش روش استقرایی و توصیفی بوده است که محقق به نگرش دیدگاه ملا محسن فیض کاشانی به مسائل عرفانی دست یافته است. او شاعری عشق محور است و زندگی او بر مدار عشق است و توصیه میکند به سالک و مبتدی راه ، دل را باید از همهی تعلقات پاک کند و آن را مأوای حضرت حق قرار دهد. از طرفی با توجه به اینکه ایشان محب پیامبر و اهل بیت (ع) است با تهور و به دور از هر گونه تملق و چاپلوسی نظرش را بیان کرده است. در اشعار او طی منازل و مقامات و حالات و مفاهیم عرفانی به آسانی قابل درک است .
شیوهی گرد آوری ، استخراج اندیشههای عارفانه و طبقه بندی در دستهها مشخص بوده است که به نحو مذکور دیدگاهها و اندیشههای فیض تبیین شده است .
بیان مسأله
شعر فارسی دارای گونهها و انواع متعددی است. یکی از گونههای مهم آن شعر عرفانی است که با بهره گیری از قالبهای بیانی متعدد تلاش میکند آموزههای عرفان را مطرح کند. در قالبهایی جون مثنوی و قصیده به علت طولانی بودن، مجال سخن پردازی شاعران فرصت توضیح دقیق اندیشههای خود را دارند. اما در قالبهایی چون غزل به علت کوتاهی مجال گفتار ، مجبورند به بیان اشارهوار مطالب خود بپردازند.
فیض کاشانی ، شاعر غزل سرا است ؛ به علاوه شهرت اصلی او در حوزههای علم اخلاق ، تفسیر و فقه میباشد لذا مسائل عرفانی به شکل منسجم در اشعار او نیامده است بلکه به صورت پراکنده در لا به لای اشعار خود به اشاره مهمترین نکتهها را باز گو کرده است .
در این پژوهش تلاش میشود این نکتههای ارزشمند از سراسر دیوان او استخراج و پس از طبقه بندی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد .
پیشینهی تحقیق
تاکنون آثار فراوانی دربارهی فیض کاشانی و تألیفاتش نوشته شده است ، که در این آثار بیشتر به شرح احوال ، معرفی آثار و شخصیت دینی و فلسفی و اخلاقی فیض پرداختهاند .
تعدادی از این آثار عبارتند از :
- لؤلؤ البحرین از یوسف بحرینی
- تذکرهی نصر آبادی تألیف میرزا احمد نصر آبادی
- کتاب الغدیر علامه امینی
- تاریخ حکما و عرفا تألیف منوچهر صدوقی
- تاریخ ادبیات در ایران جلد پنجم تألیف دکتر ذبیح الله صفا
- مجموعه مقالات با عنوان کاشان شناخت و ...
همچنین بسیاری از تألیفات فیض کاشانی تصحیح و چاپ شده است از جمله کلیّات اشعارش که توسط محمد پیمان تصحیح گردید است.
اما تاکنون در حد بررسیهای نگارنده بجز ارائه چند مقالهی چاپ شده در کتاب کاشان شناخت
کسی به اندیشهها و نظرات عرفانی فیض که در دیوان اشعارش متجلّی است به طور جامع نپرداخته است. با توجه به اینکه فیض کاشانی عرفان ، اخلاق و فلسفه را در هم آمیخته است و مباحث عرفان را در جای جای دیوان شعرش اشارهوار مطرح نموده است ، لذا بران شدیم تا اندیشههای عرفانی این شخصیت دینی و فلسفی را پس از استخراج و طبقه بندی مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم و جایگاه عرفانی وی را مشخص نماییم.
اهمیّت تحقیق
پاسداشت حریم عرفان ایرانی و اسلامی از اهمیّت بسزایی برخوردار است ، و ضرورت دارد هر پژوهشگری در این راستا از جغرافیای معنوی حفاظت نماید و بستر را برای نسل معاصر فراهم سازد .
با توجه به اینکه روز به روز متأسفانه شاهد رواج عرفانهای کاذب هستیم و افرادی سودجو و خرافه پرست تشنگان وادی معرفت را به سوی جهل و خرافات مختلف می کشانند به طور قطع لازم است عارفان واقعی را معرفی کنیم تا کام تشنه خود را از نفوس رحمانی آنها سیراب نمایند.
تحلیل عرفان شیعی با توجه به تغییر نظام مذهبی ایران در عهد صفوی نکتهای است بسیار مهم که غالباً مورد توجه محققان و پژوهشگران قرار نگرفته است.
با توجه به جایگاه والای علمی ، عرفانی ، فلسفی و اخلاقی فیض کاشانی بر آنیم تا در این پژوهش اندیشههای عرفانی وی را از خلال اشعارش بیرون کشیده و مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم تا ضمن بررسی جنبههای گوناگون عرفان شیعی در دورهی صفویه ، تشابهات و تفاوتهای عرفان مورد نظر فیض را با دیگران مشخص نماییم .
اهداف تحقیق
- بررسی و تشریح افکار و اندیشههای عرفانی فیض کاشانی،
- تبیین و تحلیل مقامات و حالات عرفانی در دیوان فیض کاشانی،
- بررسی میزان تأثیر پذیری دینی و مذهبی فیض کاشانی در بیان اندیشههای عرفانی،
- بیان جلوههایی از عرفان اسلامی در اشعار فیض کاشانی،
پرسشهای تحقیق
- آیا اندیشهها و مبانی عرفانی در اشعار فیض مورد توجه بوده است؟
- نوع عرفان فیض چگونه است و مبتنی بر چه اصولی است؟
- آیا عشق مطرح شده در اشعار فیض حقیقی است یا مجازی ؟
- شکل بیان مقامات و حالات عرفانی در اشعار فیض چگونه است ؟
- آیا در اشعار فیض مسائل اخلاقی ، دینی و عرفانی به هم آمیخته است ؟
فرضیات تحقیق
- مبانی و اصول عرفان اسلامی به طور صریح به دور از هر گونه تکلف و تعقید در اشعار فیض به کار رفته است.
- عرفان فیض بیشتر از نوع عرفان شیعی و مبتنی بر آموزههای اخلاقی بزرگان دین بوده است.
- در بیشتر موارد فیض کاشانی عشق را در معنای واقعی و حقیقی به کار برده است.
- مقامات و حالات عرفانی برای سالک به زبانی قابل فهم و صریح بیان گردیده است.
- اندیشههای عرفانی ، اخلاقی ، دینی فیض در هم آمیخته است و بر یکدیگر تأثیر متقابل گذاشته است.
روش تحقیق
روش تحقیق در این پژوهش روش قیاسی و استقرایی است و همچنین آمیختهای از توصیف و تشریح است مبتنی بر تحلیل مطالب و استدلال عقلانی . شیوهی گردآوری مطالب به صورت کتابخانهای است که ضمن مطالعه موضوع مورد نظر در منابع مختلف به فیش برداری از اصطلاحات عرفانی در دیوان فیض و طبقه بندی مطالب استخراج شده ، یافتههای مورد نظر مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت.
فصل 1- تعاریف و کلیات
فصل اول
تعاریف و کلّیات
درآمد
از زمانی که خورشید تابناک مقدس اسلام ، با معارف و مفاهیم بلندش که چیزی جز انوار الهی نبود تمام جهان ظلمانی را روشن ساخت، مسلمانان فکور و اندیشمند و جویای کمال انسانی کام خود را از چشمهی زلال دانش و معرفت سیراب نمود و همگان را بر آن داشت که از جوانب و زوایای گوناگون ، در باب توحید ، شناخت حق و راههای وصول به حقیقت مطلق به غایت و نهایت وجود بیندیشند. بدینروی از حق تعالی و قرآن کریم و احادیث و اقوال و سیرهی نبوی و پیشوایان دین کمک گرفتند تا اندیشهی عالی خداشناسی و سیر و سلوک و طریق معرفت را رشد داده و آن را به صورت مکتبی بزرگ و ارزشمند در آوردند. این اندیشهی تابناک و این سیر و سلوک یک مکتب فکری و علمی استواری را ایجاد کرد که آن را عرفان نامیدند و راه و رسم طریقت را تصوف نامیدند .صوفیان و عارفان دانشمند ایرانی با استفاده از علوم و معارف اسلامی ، قرآن و احادیث عرفان و تصوف را تدوین کردند. نهایتاً آنها توانستند در نظم و نثر فارسی ، شاهکارهای علمی ، ادبی و عرفانی خلق نمایند که در این جهان بی نظیر است «ازجمله تربیت یافتگان سده قرن دهم هجری که تا پارهای از سده یازدهم میزیسته و هر یک به نوعی از زلال معرفت عرفان سیراب بودند مانند شیخ بهاء الدین عاملی و چند تن دیگر که بی درنگ بعد از این دسته آمدند مانند ملا محمد تقی مجلسی و ملا محسن فیض کاشانی»(صفا ، 1366 : 204).
1-1- تاریخچه تصوف و عرفان
با توجه به بررسیهای به عمل آمده ، بعضی اعتقاد دارند اصطلاح صوفی مربوط به آغاز قرن دوم هجری است. نخستین کسی که به عنوان صوفی مشهور بوده ابو هاشم صوفی
(متوفی150 ه.ق.) که معاصر با صوفیان ثوری ( متوفی 161 ه.ق .) و ابراهیم ادهم (متوفی 162 ه.ق. ) بوده است. بعضی نیز اعتقاد دارند مربوط به زمان حسن بصری است واو نخستین کسی است که کلمه صوفی را بکاربرده است.
ابن جوزی گوید: «در زمان رسول اکرم کسانی که به اسلامی میگرویدند ( مسلمان و مؤمن ) میگفتند و پس از آن کسانی که به زهد و عبادت شهرتی به سزا مییافتند ( زاهد و عابد ) نامیده میشدند ، اما بعدها جماعتی پیدا شدند که به کلی از دنیا اعراض کردند و همهی وقت خود را صرف عبادت حق و انزوای از خلق نمودند ، و گفتند اول کسی که خود را وقف عبادت کرد و در خانه کعبه مجاور شد ( عوث ابن مر ) که صوفه نامیده شد» ( گوهرین ، 1367 : 7).
«طبق روایات و احادیث پشمینه پوشی روش رسول اکرم(ص) و پیشوایان دین بوده است.
از امام جعفر صادق (ع) روایت کردهاند که آن حضرت فرمودند : پدرم و علی ابن الحسین (ع) در نماز ، لباس خشن میپوشیدند و ما نیز چنین میکنیم» (سجادی ، 1389 : 3-2). «جنید که یکی از عرفای مشهور است برای صوفی هشت خصلت ذکر میکند. او میگوید: صوفی باید اهل سخا ، رضا ، صبر ، اشاره ، غربت ، پوشش پشمی ، سیاحت و فقر باشد و کسی که این خصوصیت را داشته باشد پیرو سخای ابراهیم ، رضای اسحاق ،صبر ایوب ، اشارهی زکریا ، غربت یحیی ، لباس پشمی موسی ، سیاحت عیسی ، و فقر محمد (ص) است» (همان:5).
مبانی تصوف و عرفان اسلامی ، از بعد نظری قرآن مجید و احادیث نبوی و اقوال پیشوایان دین و مشایخ میباشد و از بعد عملی سیرۀ رسول الله و اصحاب و یاران او و رفتار ائمه (ع) است. ملا محسن فیض کاشانی با توجه به پیروی از عقاید ملاصدرا و اثر پذیری از فلسفهی اشراق به عرفان و مقامات تصوف نیز توجه دارد ؛ و از رعایت اصول دین و اجرای دستورات مذهبی غافل نیست. «او در همه حال به تقوی و خویشتن داری و ترک دنیا پرداخته و به اموری که در جهان دیگر موجب رستگاری اوست اهمیت ویژه قائل است» (شجری ، 1387 : 12-11).
1-2- تفاوت تصوف و عرفان
عارف صوفی مترادف هم میآیند ولی از جهت معنی و اصطلاح تفاوتهایی دارند. تصوف به معنی روش و طریقهی زاهدانه است و بر این اساس یعنی مبانی شرع و تزکیهی نفس و دوری از دنیا ، راه رسیدن به حق و کمال را میسر میکند . عرفان یک مکتب فکری و فلسفی است که از راه اشراق و کشف و شهود به شناخت حقایق و رموز علوم دست مییابد .(سجادی ، 8:1389).
«افرادی مانند مولوی و حافظ صوفی را مبتدی ، کوته اندیش ، ظاهربین و ساده دل ، و متعصب
میدانند در حالیکه عارف را روشن بین و صافی درون و در نهایت عالمی روشن روان میدانند که دلش به نور و حکمت الهی و اشراق روشن است» (1389: 5).
1-2-1- شریعت ، طریقت ، حقیقت
صوفیه حدیثی از پیامبر (ص) نقل میکنند که فرمودند: «اَلشَریعه اَقوالی وَ الطَریقةُ اَفعالی و الحَقیقة اَحوالی و المَعرفة رأس مالی» با توجه به این حدیث نبوی ، در شرع مقدس اسلام حرکت به سوی کمال و معنویت و تزکیهی نفس آغاز میشود .
انجام احکام شرع و عبودیت و اخلاص و عبادات ، نقطهی آغاز سیر و سلوک صوفیانه و عارفانه و کشف حقیقت است .
قشیری دربارهی شریعت و حقیقت مینویسد: «شریعت امر بود به التزام بندگی ، حقیقت مشاهدت ربوبیت بود.طریقت راه سیر و سلوک صوفیانه و عارفانه است» ( قشیری ، 1345 :137).
شریعت احکام ظاهر است و مانند پوست است و طریقت لب او ، طریقت رفتن از حادث به قدیم است که بعد از آنکه از مقام فنا به مرتبت بقا رسید گویند از راه طریقت به حقیقت رسیده است .
1-2-2- بررسی روند تصوف و عرفان از قرن دوم تا پنجم هجری
همان طور که قبلاً اشاره کردیم تصوف و صوفی از قرن دوم هجری در فرهنگ اسلامی ظهور پیدا کرد و اولین کسی که «صوفی» نامیده شد ابو هاشم صوفی ( متوفی 150 ه.ق.) بود تصوف در قرن دوم بسیار ساده و زاهدانه بود ، و تعینات خاصی نداشته و به روش و سنت نبی مکرم اسلام و صحابه پیش رفته است. صوفیهی قرن دوم فوقالعاده با ورع و تقوی زندگی میکردند و به شدت به امور دنیا بی اعتنا بودند. مشهورترین آنها عبارتاند از :
رابعه العدویه ، ابو هاشم صوفی ، ابراهیم ادهم ، داوود طاعی و شقیق بلخی(سجادی 1389 : 50 ).
1-2-3- تصوف و عرفان در قرن سوم هجری
تصوف در این قرن گسترش یافت و بلند آوازه شد و در حقیقت به کمال رسید. با وجود عرفای بزرگ و متصوفهی مشهوری، جهان اسلام را متوجه خود ساخت.در این زمان از سادگی و زهد و بی اعتنایی صِرف به دنیا بیرون آمد. صوفیه بیشتر روی به مردم آورده و از عشق و محبت و خدمت به خلق و ایثار سخن گفتهاند. صوفیه همچنین به کسب دانشهای مختلف رو آورده و به جز قرآن و حدیث و اقوال بزرگان و مشایخ، تعلیم همه علوم را بر خود لازم شمردهاند.
میدانیم که کتب یونانی و پهلوی ، به خصوص آثار یونانیان از قرن دوم هجری قمری ، یعنی زمان هارون الرشید به عربی ترجمه شده است ؛و در این ترجمهها در قرن سوم به کمال رسیده است. در قرن سوم بسیاری از صوفیان و عرفا تصوف را به صورت علمی در آورده و تدریس میکردند. علم حدیث که بعد از علوم قرآنی ، بسیار مورد توجه دانشمندان و نیز بزرگان اهل تصوف بود در همین قرن به کمال رسیده است. به طوری که چند تن از امیران سامانی ، مانند امیر احمد بن اسد بن سامان ، و فرزندان او در ردیف راویان حدیث شمرده شدهاند.
عرفا و مشاهیر صوفیه در قرن سوم عبارتند از:
ابوعبدالله حارث محاسبی ، ذوالنون مصری ، با یزید بسطامی ، جنید بغدادی و حلاج را میتوان نام برد (سجادی ، 1389 :57-56).
1-2-4- تصوف و عرفان در قرن چهارم هجری
تصوف در قرن چهارم هجری قمری توسعه روز افزون یافت؛ زیرا اصول تصوف و عرفان با مبانی حکمت به وسیله ابو علی سینا به توجیه و تطبیق آن با موازین شرعی و روایات دینی توسط ابو طالب مکی در کتاب قوت القلوب و ابوالفضل محمد بن طاهر مقدسی در صفوة الصفوة و اما محمد غزالی در احیا العلوم، یکباره تصوف را بیش از حد افزایش داد و شاعران در این دوره، کم کم از وصف خط و خال و زیبایی صوری و نیز مدح شاهان و امیران ، به عشق و معرفت روی آوردند.
- در این قرن علوم و معارف اسلامی و تفسیر قرآن نیز تدوین شد.
- مباحثات بین «اشاعره و معتزله » شدت پیدا کرد.
- موضوعات مبدأ و معاد ، حدوث و قدم قرآن ، ثواب و عقاب رویت خدا در جهان دیگر مورد بحث قرار گرفت.
- مباحث فقهی بین مذاهب چهارگانه اهل سنت و شیعه بازار گرمی پیدا کرد .
- دو کتاب از چهار معتبر شیعه یعنی اصول کافی کلینی و من لا یحضر الفقیه ابنبابویه تألیف شد.
- مذهب شیعه در حکومت آلبویه رسمی شد.
- کتب رسالات صوفیه شهرت یافت.
- عرفا و صوفیان معروف قرن چهارم عبارتند از: شبلی، ابن خفیف شیرازی، ابو نصر سرّاج و ابو علی دقّاق.
1-2-5- تصوف و عرفان در قرن پنجم هجری
- شعر عرفانی در این دوره آغاز شد.
- در این دوره شاهکارهای ادبی و عرفانی متعددی بوجود آمد.
- در این قرن چند صوفی و عارف بزرگ ظهور کردند.
- اختلاف مذهبی و فرقهها زیاد شد.
- مذهب شیعه در این قرن توسعه و تکامل یافت.
- دو کتاب معتبر شیعه توسط شیخ طوسی به نام «تهذیب» و ابو جعفر محمد ابن حسن «استبصار» را تألیف نمود.
- ورود و نفوذ افکار صوفیه در شعر فارسی.
- توسعه و گسترش خانقاهها و تعلیم و تربیت و ارشاد صوفیه.
- عرفای مشهور قرن پنجم عبارتند از : شیخ ابو الحسن خرقانی ، شیخ ابوسعید ابو الخیر ، بابا طاهر همدانی ، ابو القاسم قشیری ، خواجه عبدالله انصاری و امام محمد غزالی.
1-2-6- تصوف و عرفان در قرن ششم
- توجیه حکمت اشراق به وسیله شیخ شهاب الدین سهروردی.
- تعصب و دور بودن از آزادی اندیشه.
- در آمیخته شدن عرفان و تصوف در شعر فارسی.
- تألیف و انتشار کتب معتبر صوفیه مانند : «اسرار التوحید فی مقامات» شیخ ابوسعید و آثار احمد غزالی .
- بالا گرفتن اختلاف بین فرقهها و مذاهب
- شعرای غیر صوفی مانند خاقانی اصطلاحات صوفیانه را در شعر آوردند.
1-2-7- تصوف و عرفان در قرن هفتم
- تلفیق عرفان و حکمت اشراق توسط محی الدین عربی.
- خانقاهها در قرن هفتم رواج یافت.
- حمله خانمان سوز مغول در سال 616 ه.ق. و قتل عام و کشتار در این قرن سبب از هم گسیختگی مراکز علمی و پراکندگی علما و عرفا شد.
- ظهور چند صوفی و عارف شیعی مذهب .
- شعر عرفانی در این قرن بعد از سنایی و عطار به وسیلهی کسانی مثل سعدی ، مولانا جلال الدین و اوحد الدین کرمانی به کمال رسید .
- مشایخ و عرفای قرن ششم و هفتم عبارتند از: احمد غزالی ، عین القضات همدانی ، شیخ احمد جام ، سنایی ، شهاب الدین سهروردی ، شیخ نجم الدین عطار ، شیخ فرید الدین عطار ، محی الدین عربی ، مولوی و سعدی (سجادی ، 1389 : 107-106).
1-2-8- تصوف و عرفان در قرن هشتم
- تصوف و عرفان در قرن هشتم دنبالهی قرن هفتم است .
- تصوف علمی ، مدون و مرتب شد .
- نزدیکی تشیع و تصوف ، مخصوصاً شیعه اثنیعشری که زمام تربیت و تعلیم صوفیانه را در دست گرفت.
- در قرن هشتم عرفان ذوقی و شاعرانه با وجود عارف بزرگ شمس الدین محمد حافظ به حد کمال میرسد .
- در قرن هشتم احوال . آثار چند تن از صوفیه و عرفا در ترویج عرفان علمی و ذوقی موثر واقع میشود که عبارتند از: خواجوی کرمانی ، اوحدی مراغهای ، کمال خوجندی و عبد الرزاق کاشانی .
1-2-9- تصوف و عرفان در قرن نهم
- تعدادی از کتب علمی و عرفانی شرح شد . از جمله کتاب «فصوص الحکم» و «لمعات» .
- شریعت و طریقت به علت این که مشایخ بزرگ صوفیان متصدیان امور شرع نیز بودند به هم نزدیک شد .
1-2-10- تصوف و عرفان در قرن دهم
- تصوف در قرن دهم به علت رفتار قزلباشهای صوفی نما و دوری بعضی از درویشان از آداب و رسوم تصوف و بی اعتنایی به احکام شرع اعتقاد مردم به صوفیه کمتر شد.
- تمایل به علمای دین افزایش یافت.
- در دورهی صفویه عدهای از علمای دین مانند ملا محمد باقر مجلسی و محمد طاهر قمی در رد صوفیه کتاب نوشتند.
- در قرن دهم دو مرکز اصلی برای آموختن حکمت و پدید آوردن آثار وجود داشت و آن دو شهر یعنی شیراز و اصفهان مراکز اصلی بودند که در رشد و پویایی مراکز جدید مشهد و تهران موثر بودند .
- در این دوره دانشهای معقول خصوصاً منطق و حکمت رواج یافت و علمای دینی زیادی به ترویج آن پرداختند و بزرگانی به کسب عنوان «حکیم» نائل شدند.
- علما و مشایخ قرن دهم عبارتند از : شیخ بهاء الدین عاملی ، میر محمد باقر داماد ، میر ابوالقاسم فندرسکی ، ملاصدرای شیرازی ، محمد تقی مجلسی و ملا محسن فیض کاشانی همه فیلسوف و عارف دین بودهاند .
- ادبیات قرن دهم تا یازدهم تحت تأثیر حکام قرار گرفت و چه بسا قصیده ، مثنوی و رباعی تحت تأثیر همان افکار بود.
- شاعران قرن ده و یازده شاعرانی درس خوانده ، حکمت شعار و عارف مشربی مثل میرزا علی رضای تجلی ، ملا محسن فیض کاشانی و ملا عبد الرزاق فیاض و ملا هادی سبزواری بودند و دیوانهایی از خود به جای گذاشتند که در فصل بعد به شرح حال زندگی و آثار ملا محسن فیض کاشانی میپردازیم ( صفا، 1366 : 296-292)
ی و آثار ملا محسن فیض کاشانی
فصل دوم
زندگی و آثار ملا محسن فیض کاشانی
2-1- شرح زندگی
جهانگیر محمد ابن محمد ابن مرتضی ابن محمود کاشانی ملقب به محسن و متخلص به فیض است. او از نوابغ بلند آوازه عصر صفوی است. «محمد ابن مرتضی در سال 1007 در کاشان متولّد شد، خاندان فیض همگی از علمای دوران خود بودند شاه مرتضی، پدر فیض، از شاگردان مولا فتح الله کاشانی صاحب تفسیر منهاج الصادق و از علمای کاشان در عصر شاه طهماسب صفوی است. ملاّ محسن مانند پدرش، از علمای طراز اوّل زمان خود بود، فیض پس از مهاجرت از قم به شیراز در درس ماجد بحرانی حاضر شد و پس از بازگشت به قم نزد صدرالمتألّهین شیرازی شاگردی کرد و در نهایت داماد او شد» (شجری، 1387: 50).
فیض در کاشان، قم، اصفهان، شیراز به فراگیری علم پرداخته است. مقدمات و علومی همچون تفسیر، فقه، و اصول را تا بیست سالگی در کاشان و قم فرا گرفته و به قول خودش برای فراگیری علوم باطنی به اصفهان میرود. ولی حضور در اصفهان او را راضی نمیکند. آن گاه به قم سفر میکند و در آنجا هم به درک درس ملاّ صدرا نائل میشود و در نهایت با دختر استاد فلسفه خود ازدواج میکند. فیض مدّت هشت سال در قم مصاحب ملّا صدرا بوده سپس به همراه او به شیراز میرود و مدت دو سال در شیراز میماند. وی قبل از این سفر برای فراگیری علوم شرعی از محضر محدّث و فقیه نامی سید ماجد بحرانی به شیراز مسافرت داشته است.
فیض کاشانی از دانشمندان بزرگ شیعه است که به دلیل شخصیت جامعالاطراف خود آثار بسیاری در زمینههای گوناگون اسلامی به یادگار گذاشته است. در عین حال در هر دانشی به صورت جداگانه و بدون دخالت دادن علوم دیگر، قلم زده است. کمتر گوشهای از زندگی و آثار این عالم بزرگ را میتوان یافت که از نگاه تیزبین دانشوران عصرهای پس از او پنهان مانده باشد. با این همه، به ملاحظۀ گستردگی، فراوانی و تنوع چشمگیر و ژرف و دقتی که در آثار این نابغۀ پر تألیف وجود دارد، هنوز جای سخن و بحث و کاوش هست و بی گمان در آینده نیز خواهد بود.
او پس از مدّتی تأمّل در فلسفه، عرفان و تصوف، سرانجام در اواخر عمر خود به فقه و حدیث بر اساس مسلک اخباری دل بسته و از برخی مطالبی که در آثار خود آورده عذر خواسته و بر افکار قبلی خود خط بطلان کشیده است.
علما و دانشمندان بسیاری در آثار خود، او و مقام علمیاش را ستودهاند. شیخ حُر عاملی دربارۀ او میگوید: «کان فاضلاً، عالماً، حکیماً، متکلماً، محدثاً، فقیهاً، شاعراً، ادلباً، محققاً، حسن التّصنیف من المعاصرینِ و لَهُ کتب کثیره (عاملی، 1362: 35).
همچنین شیخ یوسف بحرانی در لؤلؤ البحرین او را این چنین معرفی میکند: «کان فاضلاً، محدثاً، اخباریّاً، صلباً و سلیماً». سپس مخالفت او را با مجتهدان زمانش ذکر میکند و ارادت او را به صوفیه و خط فکری محی الدّین عربی و وحدت وجود بیان میدارد ولی متذکر میشود که در اواخر عمر و حیات خود رسالهای بر رَدّ افکار صفویه نوشته است (بحرینی ، بی تا : 121).
با توجه به گوناگونی ابعاد شخصیت ملاّ محسن فیض کاشانی و جامعیت کم نظیر این دانشور نام آشنای اسلامی نامش در تذکرههای متعددی آمده است که عبارتند از : تذکره نصر آبادی ، تذکره ریاض العارفین ، تاریخ فیلسوفان فلاسفه الشیعه ، زندگی نامۀ عارفان ، صوفیان طرائق الحقایق ، تراجم رجال حدیث ، شرح احوال فقیهان و قصص العلما آمده است ( بحرانی، بیتا: 121).
جامعالاطراف بودن شخصیت فیض کاشانی موجب گردید که نّقاد بزرگی چون علامه امینی از وی این گونه یاد کند: «علم الفقه و رایه الحدیث و منار الفلسفه و معدن العرفان و طود الاخلاق و عباب العلوم و المعارف ... . الفذ الذی قُل ماانتج شکل الدهر بمثله و عصمت الایام عن این یأتی بمشمه» .
صراحت و تهور شگفت انگیز او در بیان یافتههای نو در راستای پژوهشهای علمیاش موجب داوریهای سخت و ناهمگونی از سوی بزرگان و نزدیکان او شد و بعضاً به مقابلهی او انجامید. ملاّ محسن فیض پس از خلق آثاری ماندگار در سال 1091 قمری در کاشان وفات یافت و در همان شهر به خاک سپرده شد.
2-2- مشایخ و اساتید فیض
فیض کاشانی زمینههای تربیتی و آموزشی غنی و خاصی داشته است.به همین خاطر وی یکی از استوانههای تفکر عصر صفوی به حساب میآید. فیض بر میراث فکری و معنوی و نیز اندیشههای عرفانی عصر خود مطالب ارزشمند بسیاری افزود و شاگردان متفکری را پرورش داد ، لذا پس از مرگ نیز بیان و کلام او در زبان شاگردانش به حیات خود ادامه داد. به منظور نشان دادن این زمینهی پرورشی و نیز گسترهی تأثیر گذاری فیض به معرفی فهرستوار مشایخ و شاگردان وی میپردازیم.
شاه مرتضی، پدر فیض که از علمای عصر شاه طهماسب صفوی است. اولین استاد فیض در مقدمات است و دیگر مشاهیری که از آنها به عنوان مشایخ فیض یاد میشود عبارتند از:
- شیخ محمد عاملی (1030 ق)
- شیخ بهاءالدین محمد عاملی (1030 ق)
- ملاّصدرا محمد ابن ابراهیم (1050 ق)
- ملاّ صالح مازندرانی (1081 ق) که شارح اصول کافی و داماد مجلسی اوّل است.
- ملاّ خلیل قزوینی (د- 1089)
2-3- آثار فیض
سید نعمت الله جزایری، از شاگردان فیض در کتاب خود به نام زهرا الربیع میگوید: «از فیض نزدیک به دویست کتاب و رساله به جا مانده است» این آثار در زمینههای مختلفی چون تفسیر، حدیث، فقه، اخلاق، کلام و عرفان است. با توجه به این که مبنای عرفانی فیض از چند آّبشخور سیراب شده است به معرفی آثار تفسیری ، اخلاقی ، کلامی ، عرفانی و دیوان فیض میپردازیم.
تعدادی از آثار او عبارتند از:
- تفسیر الصافی در موضوع قرآن کریم
- الاصفی در موضوع قرآن کریم
- الرسالة فی جواب من سأل عن تفسیر آیة الامانه در موضوع قرآن کریم
- النخبه در موضوع فقه و اخلاق
- علمالیقین د موضوع کلام
- عینالیقین در موضوع کلام
- الکلمات المکنونه در موضوع عرفان
- الکلمات المخذونه در موضوع عرفان
- المشواق در موضوع عرفان
- الانصاف در موضوع عرفان
- دیوان فیض
(شجری ، 1387 : 321)
با مطالعه آثار مختلف در مییابیم فیض حکیمی نامی ، فقیهی محدث و مفسری بزرگ است و نمیتوان او را شاعر و ادیبی حرفهای به شمار آورد ، او شعر خود را حکمت محض میداند نه شعر .
اشعار فیض حکمت محض است شعر نیست کی لایق طریقهی او شعر گفتن است
(فیض کاشانی، 1390: 61)
دیوان فیض دارای غزلیات عرفانی است و از جذبه و شور خاصی بر خوردار است. همچنین اشعار فیض متأثر از مولوی در دیوان شمس و حافظ بوده و نیز دیوان فیض حدود هزار غزل و پنجاه رباعی دارد و وی دیوان خود را گل باغ خدا، گلستان لقاء، آب بقا، شربت جانفزا و آینهی حق نما میداند .آثاری که از فیض نام بردیم و فرازهایی از زندگی او آوردیم، آن گونه انتخاب شده است که بتوانیم بر پایه آنها ابعاد شخصیت علمی او را بهتر نشان دهیم.
تنوع آثار و صراحت گفتار و جسارت علمی فیض از او فردی کم نظیر ساخته است. وی در کتاب علمالیقین تبحر کلامی خود و در کلمات مکنونه شوریدگی عارفانه و در مفاتیح الشرایع ذوق و توان فقیهانه و در اصول الاصلیه و سفیه النجاه و الحق المبین رویکرد اخباری گری خویش و در مِشواق سطح صوفیانهاش را نشان داده است. گفته میشود فرود و فراز اندیشه فیض نشان میدهد، او در آغاز زندگی به فقاهت دلبستگی داشته است .
در 60 سالگی به عرفان میگراید و به مرور از آن فاصله میگیرد، بر اصولی میتازد و اوج رویارویی را در وافی نشان میدهد. این داوری وقتی به حقیقت نزدیک خواهد بود که غواصی هوشمند به غور و جستجو در دریای علمی و عمق آثار متنوع فیض بپردازد . و در غیر این صورت با ردیف کردن آثار او و عناوین آنها و با استناد به جمله یا جملاتی از فیض نمیتوان در شخصیت عرفانی فیض اظهار نظر کرد.
2-4- ویژگیهای فکری فیض
2-4-1- توجه به علم و عقل
فیض کاشانی به علم و دانش به عنوان یک شاخصهی فکری می نگرد که میتواند عامل سازندهی انسان در توسعه و پیشرفت اجتماعی باشد.اگرفردی علم و آگاهی نداشته باشد نمیتواند تکالیف الهی را بشناسد تا آنها را به طور صحیح انجام دهد کسی که از دانش تهی باشد، از کجا میتواند به هدف حیات خویش دست یابد تا در آن مسیر گام بردارد (نصری، 1361: 15).
قرآن علت سقوط بسیاری از تبهکاران را عدم تعقل بیان نموده است. «و قالو لَو کنّا نَسمعُ او نَعقلُ، ما کُنّا فی اصحابِ السَّعیر. و گفتند اگر ما به سخنان آنان گوش میدادیم یا تعقل میکردیم، هرگز از دوزخیان نبودیم (ملک/ 10).
علامۀ فیض با تأکید بر عنصر آگاهی و هدفدار زیستن در جامعه این گونه میسراید:
در سیه چال با جهل نتوان زیستن تا توان با نور دانش ز آسمان برتر شدن
(فیض کاشانی ، 1381: 1 / 46)
در این بیت دنیا مانند یک سیاه چال فرض شده است که در آن با جهل و نادانی نمیتوان زندگی کرد بلکه تا آنجا که امکان دارد ما میتوانیم با کسب علم و دانش از آسمان بالا رویم و خود را از سیاه چال نجات دهیم.پس به این نتیجه میرسیم که علم و دانایی در حکم بال پرندهای است که میتواند ما را از جهل و نادانی نجات دهد.
علامه فیض، درد جهل و نادانی را از مهمترین آسیبهای شخصیت انسانی دانسته است که به روابط اجتماعی انسان آسیب زیاد وارد میکند به طوری که نادانی انسان را دچار تعصب ساخته و به طعن بزرگان میکشاند.
فیض در مذّمت این جهل میسراید:
یکی بینی به علم و فضل می لافد به هر مجلس به جز طعن بزرگان نیست در حرف پریشانش
یکی بینی که ملا فخر بوده ست اجدادش خود بوجهل وقت آخوند و مولاناست عنوانش بود درمان جهل ، پرسیدن ز دانایان نباشد در جهان دردی که جانی نیست درمانش
(فیض کاشانی ،1381: 1/326)
یکی از شاخصهای مهم فکری فیض مذمت جهل و نادانی است که باعث از بین رفتن فرهنگ و ارزشهای اخلاقی جامعه میشود . در روابط انسانی تأثیر سوء میگذارد و در اشعارش به تحلیل جهل و نادانی میپردازد. متأسفانه شخصی را میبینی که در محافل و مجالس ادعای علم و فضل میکند در حالی که در کلام او چیزی جز سرزنش بزرگان و مردم آزاری نمیبینی.
در جامعهی انسانی افرادی را میبینیم که نیاکان و اجداد آنها اهل علم و فضل و دین بودهاند، ولی خود آنها از علم و دین بی بهره بوده و ابو جهل زمان خودشان بودهاند اما به خاطر حاکم نبودن معیارها و ارزشها عقلانی عنوان مولانا را لقب خود کردهاند .جایگزینی افراد نادان و جاهل به جای افراد عاقل و شایسته باعث انحراف و انحطاط جامعه میشود . فیض کاشانی برای پرسش اهمیت زیاد قائل است و اعتقاد دارد اگر کسی چیزی اطلاع ندارد باید از فرد دانا سوال کند که کاری بسیار شایسته است .
2-4-2- مبارزه با نفاق، ریا و تظاهر گرایی
با مرور اشعار دیوان فیض و بررسی مؤلفههای آسیبزایی شخصیت انسانی مشخص میگردد آنچه بیش از هر عنصر دیگری علامۀ فیض را آزرده نموده ، عنصر ریا، نفاق و تظاهر گرایی به ویژه در حوزۀ دینی است.
علامۀ فیض در جای جای دیوان عرفانی خود به نقش مخرّب تظاهر و ریا تأکید نموده است. در ذیل به نمونههایی از اشعار اشاره میگردد.
درونشان پر نفاق و کین برون زین العابدین به باطن دشمن جان و به ظاهر دوست جانی
به قول و دعوی و صورت خیار اهل اسلامند به فعل و معنی و سیرت یهود و گبر نصرانی
همه یاران دعا خوانند در ظاهر به یکدیگر ولی تا قتل همراهند، بهر هیچ پنهانی
به یکدیگر چو بنشینند جز غیبت اگر کاری بودشان جستن عیب است بهر مجلس ثانی
به مجلس در کنند اظهار مهر و دوستی با هم ولی آن یکدم صحبت چو زندانست و زندانی
پر از رشکند و کبر و حرص هم از بغض یکدیگر دروغ و حیله و مکر و خیانت، جهل و نادانی
(فیض کاشانی ، 1381: 1/414)
با مطالعهی اشعار دیوان فیض در مییابیم یکی از شاخصهای فکری ایشان مبارزه با عنصر ریا و نفاق و تظاهر گرایی در حوزهی دین است. نفاق و تظاهر گرایی در مبانی دینی ما ، قرآن و سنت امری زشت و ناپسند است و بر دوری کردن از آن تأکید شده است. متأسفانه در جامعهی انسانی افرادی زندگی میکنند که باطن آنها پر از نفاق و دو رویی است، یعنی باطن آنها مملو از کین و عداوت است اما ظاهر آنها به زینت دین داری آراسته شده است. بر حسب گفتار و ادعاهاشان به ظاهر مسلمانند اما در عمل و باطن مثل یهود و زرتشت و مسیحی هستند.
اینان در مجالس ادعای دوستی و رفاقت میکنند ولی آن لحظهی دوستی چون با تظاهر و ریا همراه است انگار در زندان به سر میبرند.
اینان پر از حسادت و غرور و طمع نسبت به یکدیگر هستند و به علت جهل و نادانی اهل دروغ و مکر و حیله هستند.
در جای دیگر به نقش فاسد کنندۀ نفاق میپردازد:
این فقیهان که به ظاهر همه اخوان همند گر به باطن نگری دشمن ایمان همند
جگر خویش و دل هم ز حسد میخایند پوستین بره پوشیده و گرگان همند
تا که باشند در اقلیم ریاست کامل در شکست هم و جوینده نقصان همند
واعظان گر چه بلیغند و سخن دان لیکن گفتن و کردن این قوم کجا آنِ همند
آه از این صومعه داران تهی از اخلاص کز حسد رهزن اخلاص مریدان همند
(فیض کاشانی ،1390: 135)
یکی از مبانی مهم عرفان صداقت و دوری از هر گونه نفاق و دورویی است و فیض به آن اشاره میکند و از آن بیزار است. متأسفانه گاهی این صفت نا پسند در فقهای دین و واعظان نیز سرایت میکند که آثاری سوء و جبران ناپذیر بر حوزهی دین میگذارد .
فیض در ابیات فوق میفرماید این فقیهان که در ظاهر برادر هم هستند اگر به باطن اینها نگاه کنیم دشمن ایمان هم هستند .اینان دل خود را به خاطر حسادتی که به هم دارند مجروح میکنند و در واقع در پوستین بره هستند ولی نسبت به هم مانند گرگ درنده خو هستند .
تا زمانی که دارای ریاست و موقعیتی هستند به فکر مقابلهی به هم اند و عیوب یکدیگر را به رخ میکشند. واعظان هر چند نیز اهل وعظ و سخن هستند ، دیگران را نصیحت میکنند ولی خود اینها بهرهای از سخنانشان نمیبرند . فریاد از این متعبدان بی ایمان که از حسادت ، ایمان و پاکی خود را مورد تعرض قرار میدهند.
2-4-3- بیزاری از عیب جویی
فیض کاشانی در شناسایی عناصر ضعف و سستی در شخصیت انسانی و روابط اجتماعی، بیش از هر عامل دیگر به عنصر عیب جویی پرداخته است. فیض ضعف و عیب جویی را از ویژگیهای فسق در جامعه دانسته است.
یکدیگر را عیب میجویند خلقان در لباس ور نباشد عیب بشمارند خلقان در لباس
هر کسی عیبی که دارد میکند پنهان ز خلق عیب جان را در سکوت و عیب ابدان در لباس
عیب جویان از سکوت کس برون آرند عیب وز لباسش هم برون آرند پنهان در لباس
تا به یکدیگر نشستند این گروه عیب جو آن از این بی پرده جوید عیب و این زان در لباس
فاسقان بی پرده میگویند عیب یکدیگر صالحان گویند عیب اهل ایمان در لباس
یوسفان از دست گرگان گَر درون چَه روند پوستین یوسفان درّند گرگان در لباس
آن که را عاجز شوند از جستن عیب صریح صد فسون آرند تا بندند بهتان در لباس
از هنر آن کس که عاری باشد او را چاره نیست غیر آن گو عیب بندد بر نکویان در لباس
(فیض کاشانی ،1390: 244)
یکی از مقولههای بسیار مهم در مبانی عرفان حفظ کرامت انسانی است ولی متأسفانه افرادی هستند که با عیب جوییها شخصیت انسانی را لکه دار میکنند .
فیض در ابیات فوق به این مهم اشاره میکند.
افراد پست به عیب جویی یکدیگر میپردازند هر چند هر کس تلاش میکند عیوب باطن را در سکوت و عیوب ظاهر را در لباس پنهان کند. متأسفانه این افراد مریض که اهل فسق و فجور هستند به پرده دری میپردازند و عیوب افراد را آشکار میکنند. در این میان اگر افراد پاک و سالمی همچون یوسف نیز از دست افراد درنده خو در چاه روند به دروغ هم که شده گرگان لباس آنها را به جای پوست پاره میکنند.
در این بیت تلمیح به داستان حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم دارد. علی رغم این که یوسف را گرگ پاره نکرده بود برادران او به دروغ لباسهای او را پاره و خونین کردند و نزد پدرشان بردند. در نهایت آن کسی را که ناتوان شوند از اینکه به طور آشکار عیب جوییاش نمایند با صد مکر و حیله تلاش میکنند به آن تهمت بزنند. به طور قطع کسانی که از هنر بی بهره هستند برایشان جز این چاره نیست تا عیب برای افراد خوب بسازند . فیض با تأکید بر شرم آور بودن و پستی صفت عیب جویی، این چنین از دَرِ اندرز درآمده و میگوید:
گر عیب نهان کس نجویی چه شود دنبال عیوب کس نپویی چه شود
هر کس بدی و نیکیای میدارد نیکی گویی بدی نگویی چه شود
(فیض کاشانی ، 1381: 1/445)
علاوه بر ان، فیض در جای دیگری عیب جویی را از بی هنری انسان دانسته و در این ارتباط میسراید:
عیب جویی مکن که جستن عیب آن کند کو هنر نمیدارد
(همان : 282)
و در جای دیگر میسراید:
در وعظ مگر آنچه نه خود میکنی آن را یا روی سخن گاه مواعظ به خود آور
عیب است چو خود پاک نباشی ز معایب با غیر بگویی که ز ود عیب برون بر
(همان: 302)
2-4-4- بیزاری جستن از خودبینی و گمان بد
علامۀ فیض، ویژگی خودبینی و گمان بد و نسبت ناروا به دیگران را یکی از مهمترین آفتهای زندگی انسان بیان کرده است. از منظر وی، گمان بد، روابط اجتماعی انسان را مختل ساخته و افراد جامعه را از مسیر تکامل باز میدارد.
فیض در این زمینه چنین میسراید:
همه به هم نگرند و ز هم بیاموزند
|
ز بیم ننگ کنند اقتدا به یکدیگر
|
به پیش دیدۀ دل پردهها فکنده فرو
ز ترس هم، همه با هم نفاق میورزند
|
نظر کنند به یکدیگر از دریچۀ سر ز بس برند گمانهای بد به یکدیگر
|
نهند پشت به هم، حیلهها برانگیزند
|
که تا دهند به اهل صلاح نسبت شر
|
بدین گمان که مبادا بدی کند روزی
|
کنند سعی کنون در هلاک یکدیگر
|
به عیب هم شنوا تیزبین و دست دراز
|
ز عیب خود همه کوتاه دست و اعمی و کر
|
کمال خود همه بینند و اعتقاد کنند
|
و لیک کور و کرند، از کمال یکدیگر
|
سلامتی نتوانند در کسی بینند
|
چرا که خود همه از اهل آفتند و ضرر
|
(فیض کاشانی ،1381: 1/326)
فیض معتقد است، متأسفانه گاهی اوقات مردم به هم نگاه می کنند و از هم می آموزند و بنا به حفظ موقعیتشان نیز از ننگ پیروی می کنند. اینان حاضر نیستند واقعیات را به چشم بصیرت و باطن ببینند بلکه فقط همه چیز را به چشم ظاهر می بینند و سطحی نگر هستند .
گاهی انسان ها اینقدر نسبت به هم گمان بد و توهم دارند از ترس یکدیگر به هم نفاق میورزند، سریعا پشت سر یکدیگر نسبت به هم مکر و حیله می کنند و به انسان های صالح نسبت شر می دهند. از اینکه مبادا روزی به ایشان بدی کنند تلاش می کنند یکدیگر را نابود کنند .
وجود این افراد در جامعه بسیار بد است که عیوب دیکران را به خوبی می بینند و به ضایع کردن حقوق دیگران دیگران دست درازی می کنند و از عیوب خود غافل و کر و کورند. اینان فقط و فقط برتری خود را می بینند و به خود اعتقاد دارند، در حالی که کر و کورند و کمالات دیگران را نمی بینند. چیزی که امروز جوامع بشری گرفتار آن است بالاخص سردمداران زور و قدر فقط سلامتی و آسایش و آرامش را فقط و فقط برای خود می خواهند زیرا که اینان همه اهل آسیب و ضررند .
2-4-5- تنفر از غرور و تکبر
یکی دیگر از مهمترین آفات زندگی انسان است. علامۀ فیض در دیوان اشعار خود از غرور به عنوان یکی از ویژگی شیطانی، که موجب دشمنی و عداوت در جامعه میگردد، یاد نموده است.
وی در اشعار زیر به بیان تهی بودن از نخوت و تکبر پرداخته است.
سری بینی پر از نخوت، تهی از مغز اهلیت گدایی را نمیشاید کند دعوی سلطانی
به دل مست غرور از بادۀ آمال بی حاصل به سر خالی و پر غوغا زِ باد کبر شیطانی
(فیض کاشانی، 1381: 1/413)
غرور و تکبر یکی دیگر از شاخص های فکری فیض است او در ابیات فوق انسان های متکبر را سرزنش می کند و سر آن ها را خالی از هر گونه اندیشه و هم گرایی می داند و می فرماید هیچ گدایی شایستگی ندارد که ادعای پادشاهی کند. در بازتاب های اجتماعی حکام امروز می بینیم که آن ها فقط در دل سرمست آرزو های بی حاصل هستند و سر آنها خالی از هر گونه اندیشه و تفکّر است و چیزی جز غور شیطانی نیست.
علامۀ فیض راه درمان ویژگی ناپسند غرور و تکبر را در مشورت و تواضع دانسته و در این رابطه میسراید:
کار بی مشورت مکن عاقل رفعت ار بایدت تواضع کن از کسی در دلت مدار غبار از حسد استعاذه کن به خدای عیب جویی مکن که جستن عیب
|
|
رای خود راهبر نمیدارد متکبر کبر نمیدارد راحتی کینه ور نمیدارد که حسد جز ضرر نمیدارد آن کند کو هنر نمیدارد
|
(فیض کاشانی،1381: 1 / 281)
در فرهنگ دینی و اعتقادی ما مشورت از جایگاه بالایی بر خوردار است به طوری که در قرآن کریم سوره ی آل عمران آیه 159 انسان ها را توصیه می کند به مشورت در امور لذا فیض عقلا را توصیه می کند به مشورن زیرا انسان خود رای راه به جایی نمی برد.اگر انسان بخواهد به عزّت و سر بلندی دست پیدا کند باید متواضع باشد و از غرور و تکبر دوری نماید. همچنین تأکید می کند که کدورت را از دل پاک کن زیرا هیچ وقت انسان کینه جو آسایش و آرامش ندارد. او هشدار
می دهد از حسادت و بخل به خدا پناه ببر زیرا که حسد نیز جز ضرر برای انسان در بر نخواهد داشت و همچنین عیب جویی دیگران را نکن که این کار بی خردان و بی هنران است.
2-4-6- مبارزه با حسادت
حسادت اساساً ناشی از وجود حقارت و عقدۀ کوچک بینی در شخصیت فرد از عناصر اصلی بیاعتمادی در روابط اجتماعی است. با وجود حسادت در فرد شخصیت فرد نه تنها نمیتواند بزرگی و پیروزی دیگران را ببیند، بلکه خود را در دام عقدۀ کوچک بینی گرفتار آمده و با رنجش خود در پیله و دام خودخواهی گرفتار میگردد. علامۀ فیض در جای جای دیوان ارزشمند خود به نقش منفی حسادت اشاره نموده است. وی در این ارتباط میفرماید:
از حسود و از منافق داغها آید به دل صحبت ناجنس را خود من چه گویم دم مزن
(فیض کاشانی، 1381: 1/370)
او معتقد است تنها چیزی که روابط اجتماعی انسان را مخدوش می کند و دل آن ها را مکدر می کند مسأله ی حسادت و دورویی است. وی در مذّمت حسادت، که منشاء بسیاری از بدیها و گسست تار و پود روابط اجتماعی است میسراید:
گه تن مریض گردد، گه خلق میشود تنگ گه جور از سلاطین، گاه از جنود ما
گاهی ز قوم خویشان خاطر شود پریشان باشد به هر نعیمی چندین حسود ما را
(فيض كاشاني، 1390: 229)
در روابط انسانی گاهی شخص مریض می شود و گاهی جامعه دچار این بیماری می شود. این بیماری ها و ستم هایی که عارض اجتماع می شود از ظلم و جور حکام است و گاهی هم از نیروهای خودی. گاهی انسان از اطرافیان خود آزرده خاطر می شود زیرا در قبال نعمت های متعددی که دارد به همان نسبت مورد حسادت قرار می گیرد.
از ماست آنچه بر ماست چون طینت است ممزوج سر میزند بدیها از تار و پود ما را
(همان :229)
آنچه تا کنون به عنوان آسیب های فردی و اجتماعی بر شمردیم متأسفانه نشأت گرفته از فطرت ماست زبرا که نفس ما ممزوجی از خوبی ها و بدی هاست و بدی ها از وجود ما سر می زند. علامۀ فیض، انسان حسود را به اندرز فرا خوانده است و با توجه به نتیجۀ نهایی حسادت، که جز زیان و ضرر نیست، وی را به توبه به درگاه خداوند دعوت میکند.
از حسادت استعاذه کن به خدای
|
|
که حسد جز ضرر نمیدارد
|
(فیض کاشانی، 1381: 1/281)
2-4-7- تنفر و انزجار از ریاست طلبی
علامۀ فیض با حکمت عمیق خود به نقض تخریبی ریاست طلبی در ایجاد تفرقه و پراکندگی در جامعه و کاهش اعتماد اجتماعی در جمعیت تأکید نموده است.
شق کرده عصای دل و دین را به ریاست گردن کشد از قوم و شود خرگله را سر
در مزرعۀ دین به هوی تفرقه کارد تا وحشت دلهای جماهیر، دهد بر
امری که بود باعث جمعیت و الفت سازد به پراکندگی و بُغض مکدّر
(فيض كاشاني، 1390: 303)
تنها چیزی که بین دل و دین تفرقه ایجاد کرده است ریاست طلبی و قدرت طلبی است.این عامل باعث شده فرد خود را تافته ای جدا بافته از جامعه بداند و دست به تعدی بر دارد. او با این کارش در حوزه ی دین نیز ایجاد تفرقه می کند تا با وحشتی که در دل ایجاد می کند نتیجه بگیرد.
او به جای اینکه کاری انجام دهد که باعث اتحاد و الفت شود باعث تفرق و کدورت می شود و انسجام ملی را از بین می برد و این از آفت ها ی بزرگ اجتماعی است.
2-4-8- بی ارزش شمردن دنیامداری
دنیامداری و مال دوستی شدید از آفات زندگی انسان است. زمانی که مال و ثروت هدف حیات تلقی گردد و جنبۀ ابزاری بودن آن فراموش گردد.
انسان دلبستگی شدیدی به آن پیدا میکند. خداوند در قرآن میفرماید:
«تحبون المال حُبّاً جَمّاً» (فجر/ 20)
علامۀ طباطبایی در این رابطه مینویسد «بعضی گفتهاند که انسان نسبت به مال شدید الحب است، و این شدت حُب، وادارش میکند به اینکه از دادن حق خدا امتناع بورزد و مال خود را در راه خدا انفاق نکند. وقتی ثروت و مال دنیا را خیر خود میپندارد، قهراً دلش مجذوب آن میشود و این شیفتگی یاد خدا را از دلش میبرد، در نتیجه در مقام شکرگزاری او برنمیآید».
علامۀ فیض در دیوان عرفانی خود به این آفت انسانی که زمینۀ نابرابریها و بیعدالتیها را در روابط اجتماعی انسانها است اشاره می کند و می فرماید :
فریب کاسۀ دنیا مخور که دارد زهر خوش آن کسی که بدین کاسه لب نیالوده
(همان :421)
حُبّ زیاد دنیا، که علامۀ فیض از آن به اهل دنیا یاد نموده است، منشاء ظلم و نفاق در جامعه میشود. فیض از دنیا طلبان، شکوه برآورده و آنان را کسانی میداند که شکم بارگانی هستند که موجب ظلم و ویرانی دورویی در جامعه میشوند.
داد از دست اهل دنیا داد خانۀ حق ز ظلمشان ویران همه ز اندوه یکدگر خوشحال هر یک از دیگری کند شکوه خود همان میکند که او میکرد
|
|
زین شکم خوارگان، فغان، فریاد شهر باطل ز جودشان آباد همه از مرگ یکدگر دلشاد که چرا کرد با من او بیداد هیچ از کار خود نیارد یاد
|
( فیض کاشانی،1381: 1/269 )
2-5- ویژگیهای شخصیتی فیض
بی پروایی و تهور فیض از او شخصیتی خاص ساخته است بطوریکه از او عارفی پایبند به اصول عرفان نشان داده در حالی که آثاری چون علمالیقین با سبک و سیاق آثار متکلمان- البته با رویکردی سنّت محور- او را متکلمی جامع و پر احاطه معرفی میکند: اما خود در مقدمات وافی راه و شیوۀ متکلمان را زمینه ساز تیرگی دل میشمرد.
ملا محسن فیض کاشانی را میتوان با چند ویژگی شخصیتی و رفتاری در میان اقران خود متمایز دانست که عبارتند از :
1- روح پر التهاب و جستجوگر و بی امان؛
2- بی پروایی و کم شکیبایی در بیان نو یافتهها؛
3- بی اعتنایی به آنچه دیگران دربارۀ او میگویند و میاندیشند؛
4- بی قیدی نسبت به عناوین مرسوم؛
5- گریز از مطرح شدن و تمایل به عزلت؛
6- شجاعت از اندیشههای پیشین و اقرار به خوبی؛
7- تهور حیرت انگیز در رویارویی با شهرت؛
8- تیزی زبان در مقام مخالفت با دیگران.
البته روشن است که کسی با ویژگیهایی این چنین بالطبع، باید مانند استادش صدرالدین تاوان اندیشه و رفتار هنجارشکن خود را با دریافت مکرّر بی مهریهای- مخالفان بپردازد و چه بسا از سوی مقدس مآبان کج اندیش بعد از هر نماز یک دور تسبیح لعن و نفرین دریافت کند! (سلمانی تنکابنی، 1380: 74).
فصل سوم
مبانی عرفانی دیوان فیض
- مقامات عرفاني
- حالات عرفاني
- سایر موضوعات عرفانی
فصل 2- م دیوان فیض کاشانی
3-1- مقامات عرفاني
عرفا تنها وسیلهی شناسایی حقیقت را شهود میدانند و معتقداند که عارف برای رسیدن به مقام شهود ، باید ریاضتهایی را متحمل شود و مراحلی را بپیماید. اما پیش از طی منازل و مراحل لازم است که خود را بشناسد مو به حقیقت روح و نفس آگاهی پیدا کند و آنگاه در راه حق گام بر دارد .
«مقامات در واقع درجاتی است که عارف با ریاضت بدان دست مییابد اکتسابی و ماندنی است و به طلب و جهد نیاز دارد» (انصاری ، 370 :37).
حال به تفاوتهای مقام و حال میپردازیم :
- مقام همان طورکه گفته شد اکتسابی است و با تلاش و مجاهدت بدست میآید.
- حال اکتسابی نیست و از بخششهای خدای متعال بر قلب سالک است بدون آنکه سالک در ایجاد آن تأثیر مستقیم داشته باشد .
- مقام از جملهی اعمال است و در اختیار و ارادهی سالک میباشد .
- حال از جملهی احساسات و انفعالات روحی است و از اختیار سالک بیرون است .
- مقام پایدار است .
- حال ناپایدار است و ناپدید میگردد .
3-1-1- توبه
«اول منزلی است از منزلهای این راه، و اول مقامی است از مقامهای جویندگان، و حقیقت توبه در لغت بازگشتن بود و توبه در شرع بازگشت از گناهان به چیزهای پسندیده است. ارکان توبه پنج چیز است: اول ادای فرایض، دوم پشیمانی از اعمال گذشته، سوم: طلب روزی حلال چهارم رد مظالم پنجم مجاهدت با نفس». (سجادی، 1389: 21) و امام جعفر صادق (ع) فرمودند: عبادت جز به توبه راست نباید که حق تعالی را توبه مقدم گردانید قال الله تعالی التائبونَ العابدون(توبه/112).
توبهها چند کنی و شکنی؟
|
|
نکنی گر تو گناهان چه شود؟
|
(فیض کاشانی، 1390: 201)
چقدر نافرمانی حضرت حق را میکنی و پیمان میشکنی اگر تو توبه کنی و دیگر گناه مرتکب نشوی چه میشود؟
گفتمش توبه نخواهم دگر این بار شکست گفت هی میشکنی، میشکنی، میشکنی
( همان :441 )
گاهی اوقات انسان بر حسب اینکه چندین بار به طور مکرّر توبه را میشکند باعث میشود لطف و عنایت حضرت حق از او برگردد زیرا توبه زمانی ارزش دارد که عهدی که با خدا بستی دیگر نشکنی.
یاد قیامت به روز، تا بتوانی بکن
|
|
اشک ندامت به شب تا بتوانی ببار
|
(همان: 237)
انسان و عارف واقعی اگر همیشه به یاد روز قیامت باشد همیشه با در نظر داشتن دو چیز مراقب اعمال و رفتار خود است و توبه نمیشکند یکی موتوا قبل اَن تموتوا بمیرید قبل از اینکه شما را بمیرانند و دیگری حاسبوا قبل أن تحاسبوا محاسبه شوید قبل از اینکه شما را محاسبه کند در این صورت شبها به اعمال خود رسیدگی میکند و اشک ندامت میبارد.
خدایا از بدم بگذر، که از هر بد پشیمانم زمن کس نیست مجرمتر، ز من هم کس پشیمانتر
(همان: 231)
خدایا من گناهکارم و از کرده خود پشیمانم و از من مجرمتر و گناهکار تر کسی نیست عذرم را بپذیر و از گناهانم درگذر.
چند بر خرقۀ پرهیز زدن بخیۀی توبه آفرین باد تو را عشق، کز این خرقه رهیدیم
(فیض کاشانی، 1390: 338)
هر دم شوم نادم، دگر گیرم گناهان را زِسَر یا رَبَّ انتَ المستعان، استغفرالله العظیم
از بس زدم بر تُوبه سنگ، شد توبۀ من عار و ننگ از اصل جرم و جبر آن استغفرالله العظیم
(همان: 335)
هر لحظه پشیمان شدم و توبه کردم ولی باز گناهانم را مرتکب شدم ای خدا تو کمک کن؛ طلب مغفرت و آمرزش میکنم ای خدای بزرگ. و از بس که من به بدیهای نفسم سنگ زدم و باز من به آنها برگشتم توبۀ من هم بیارزش شد. ای خدای بزرگ. از اصل گناهانم در گذر.
بی حد گناهان کردهام، بس جور و طغیان کردهام زین جرمهای بیکران استغفرالله العظیم
(فیض کاشانی، 1390: 334)
گناهان بی اندازه و بی شماری مرتکب شدهام و بسیار ظلم و ستم کردهام ای خدای بزرگ از گناهان بیپایان من در گذر و ای خدای بزرگ من را بیامرز.
توبه کردم، ز خود و نامهی اعمال دریدم نیک اگر کِشتم و گر بد همه را نیک درودم
( همان : 304 )
خدایا از این نامۀ اعمال و رفتارم پشیمانم خوبی یا بدی اگر کردم همه را خوب دِرو کردم.
توبه از زهد و ریا کردن و می نوشیدن در خرابات مغان جلوۀ ایمان دیدن
(همان: 396)
3-1-2- ورع
ابوذر- رضی الله عنه- گوید که پیامبر «ص» گفت از نیکویی مسلمانی مرد، دست بداشتن است از آنچه او را به کار نیاید. شبلی گوید: «ورع آن است که از همه چیزها بپرهیزی به جز خدای» و همچنین گوید ورع بر سه نوع است:
اول ورع به زبان که سکوت است از آنچه بی معنی است و ترک فضول.
دوم: ورع به ارکان که ترک شهادت و دوری کردن از مشکوکات و محرمات است.
سوم: ورع به قلب که ترک همتهای پست و اخلاق بد است. (سجادی، 1389: 22)
معنای نمازست حضور دل احباب
|
|
زنهار به صورت مکن ای دوست قناعت
|
(همان: 58)
حضور قلب معنی واقعی نماز دوستان است و ای دوست مواظب باش که تنها به ظاهر نماز یعنی انجام فریضه به صورت ظاهر قنات نکنی.
3-1-3- زهد
زهد در لغت ترک میل به چیزی است و در اصطلاح عرفا بیزاری و اعراض از دنیا است. یکی از عرفا به نام سفیان سوری میگوید زهد در دنیا کوتاهی آرزوهاست نه آنکه فقط لباس خشن و غذای ناچیز بخوری .
و در جای دیگر زهد به بی رغبتی به دنیا و آخرت تعبیر شده است .
کسی که از دنیا اعراض کند قلب او محل ورود انوار و تجلیات الهی گردد. (سجادی، 1350: 249-248).
- ریا: هر فعلی که جهت خودنمایی انجام شود و خالص نباشد و نیت خالص در آن راه نداشته باشد ریاء گویند (همان: 240)
- خرابات: به معنی شراب خانه و در اصطلاح عبارت است از خراب شدن صفات بشریت و فانی شدن وجود جسمانی و خراباتی مرد کامل است که از او معارف الهیه بی اختیار صادر شود و خراب نیز خرابی عالم بشریت را گویند (همان: 187).
از تظاهر به ایمان و تقوی کردن و از خودنمایی و تظاهر توبه کردن و از سوز و شور الهی برخوردار شدن و شراب نوشیدن در خرابات مغان نمایانگر ایمان است.
صبح تا به شام میکنم گنه، توبه گر بود سال یا به مه جرم بیحَدَم کی کند، توبهی کم گاه گاه من
آمدم به تو از ره نیاز، عاجزانه من، شاید از کرم رحم آوری بر من و کشی خط مغفرت بر گناه من
(فیض کاشانی، 1390: 377)
صبح تا شب مرتکب گناه میشوم و در طول و سال نیز توبه میکنم. خطا و گناه من زیاد است ولی گاه گاهی اظهار پشیمانی میکنم. حالا از روی نیاز و ناتوانی نزد تو آمدهام شاید از کرم و بزرگوارت به من رحم کنی و بر گناهانم خط آمرزش بکشی.
ز کردار بدم صد بار توبه ز گفتارم هزار استغفرالله
(همان: 428)
من از کردار و لغزشهایم صد بار توبه کردم، اظهار پشیمانی کردم و از گناهان زبانی (دروغ، تهمت و غیره) هزار بار از سوی خدا طلب مغفرت کردم.
3-1-4- فقر
فقر در نظر صوفیه از مقامات مهم و قابل توجه به شما میرود و عبارت است از نیازمندی به باری تعالی و بی نیازی از غیر او، در آیۀ شریفه آمده است:
«یا ایُّها النَّاسُ انتُم الفُقراءُ اِلی اللهِ و اللهُ هُوَ الغَنُّیِ الحمیدُ» (فاطر/ 35).
در کتب صوفیه و عرفا، حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده به این ترتیب «الفَقر فَخری» و «اَالفقرُ فَخرِی و بِه افتخَر»
«فقیر» واقعی فقر، را به روی خود نمیآورد و همان است که به مقام فقر رسیده و فقط نیازمند به حق است.
سعدی نیز در باب هفتم گلستان در «جدال سعدی با مدعی در باب توانگری و «درویشی» صفات درویش و توانگر حقیقی را ذکر کرده و طرف دعوی خود را «در صورت درویشان نه بر سیرت ایشان» جلوه داده و ضمن آن از قول مدّعی آورده است «گفتا نشنیدی که پیغمبر علیهالسلام- گفت «الفقر فخری» و سعدی جواب میدهد که گفتم خاموش که اشارت سید علیهالسلام- به فقر طایفهای است که مرد میدان رضایتمند و تسلیم تیر قضا، نه اینان که خرقه ابرار پوشند و لقمه ادرار فروشند» (سجادی، 1389: 25)
بر ما دو جهان برند حسرت گر پادشهی کنیم شاید
|
|
این عشق عنایت خدایی است ما را بر او ره گدایی است
|
(فیض کاشانی، 1390: 79)
بر ما جهانیان (دنیا و آخرت) حسادت میکنند زیرا که این به واسطۀ عشق الهی است و اگر ما پادشاهی بکنیم باز هم به حضرت حق نیازمندیم.
عارفان را جز خدا با کس نباشد الفتی عاشقان را غیر ذکر دوست کاری هست؟ نیست
(همان: 66)
عارف واصل به غیر از خدا با کسی دیگر دوستی و صمیمیتی ندارد. و این عاشق است که همیشه به یاد اوست زیرا به او نیاز دارد.
اوست همه عز و ناز، ما همه ذل و نیاز خواری ما بهر ما، عزت ما زوست، زوست
(همان: 65)
خدا عزیز و دوست داشتنی است و ما نیازمند او ه ستیم و اگر لغزش و خطایی است مربوط به ماست و عزت ما نیز از اوست.
بس گدا کردی ز لطفت پادشاه
|
|
فیض مسکین هم گدای کوی توست
|
(فیض کاشانی، 1390: 64)
ای خدا فقیران و نیازمندان زیادی را به لطف و عنایتت پادشاه کردی من فیض هم گدای درگاه تو هستم.
به بهانۀ گدایی به در سرایت آیم
|
|
به در سرایت آیم به بهانه گدایی
|
(همان: 445)
ای خدا به خاطر نیاز به طرف تو میآیم و اگر من نیز به کوی تو ورود کردم به خاطر نیازم بوده است.
اغنیا محتاج او، شاهان گدایان درش اهل حاجت را نوازش غیر او کی میکند
(همان: 181)
ثروتمندان نیازمند لطف خدا هستند و پادشاهان نیز گدایان در اویند. آری حاجت مندان را به غیر از او چه کسی مورد لطف و نوازش قرار میدهد. و به تعبیری دیگر میتوان گفت تمامی انسانها چه غنی و پادشاهش به عنایت و تفضل الهی نیازمندند و حاجتمندان را به غیر از او کسی مورد لطف قرار نمیدهد.
من و هزار گدا همچو من به نزد تو هیچ است گدا چه پادشهان ز من به نزد تو هیچ است
(همان: 108)
همه حاجت مندان نزد خدا هیچ هستند و میتواند خدا حاجت همه را برآورده کند و بر او هیچ فرقی نمیکند گدا یا پادشاه باشد.
3-1-5- صبر
یکی دیگر از مقامات تصوف صبر است، صبر نشانه ایمان و استقامت مؤمن شمرده میشود، «و در خبر آمده است که پیامبر را پرسیدند از ایمان، گفت صبر است و خوش خویی. و نیز در اخبار آمده است که درویشان صبر کننده همنشینان خدای عزّوجل- باشند روز قیامت.
«صابران فیروزی یافتند به عزّ هر دو سرای، زیرا که از خدای محبت یافتند؛ چنانکه گوید: «إصبروُا و صابِروا و رابطوا» صبر فروتر از مصابره باشد و مصابره فروتر از مرا بسطت باشد.
ملا حسن کاشفی واعظ در لب لباب مثنوی راجع به صبر مینویسد «به صبر نفس پاک شود از جمیع الوان ظلمات و کدورات آرزوها و تمناها، و از ترک تعلقات دل صافی گردد ... و او کیمیایی است که مس وجود سالک به برکت او زر خالص گردد. (سجادی، 1389: 25)
بیش از این جان نیارم صبر کردن در برون بر درت چون حلقه سر خواهم زدن تا وا شود
(فیض کاشانی، 1390: 200)
ای محبوب من، ای خدا من؛ من بیش از این تاب و تحمل دوری تو را ندارم. آنقدر درب خانۀ تو را خواهم زد که در را به روی من باز کنی. البته در این بیت به صبوری خود اشاره می کند.
بیش از این ای جان نیارم صبر کردن در برون بر درت چون حلقه سر خواهم زد تا واشود
(همان : 200)
صبر و وفا، نیاز و فنا فیض کار ماست جور و جفا و غَنج و دلال است کار دوست
(همان: 80)
فیض خطاب به خود میگوید: صبوری و وفاداری و نیاز و فنا کار من عاشق است. و ناز و کرشمه هم از جانب دوست است:
صبر بر هجران آن آرام جان باشد گناه زنده بودن در فراق او گناهی دیگر است
(همان: 72)
صبر و تحمل دوری حضرت دوست گناه نابخشودنی است و از آن بدتر در فراق یار زنده بودن نیز گناهی دیگر است:
آن را که به صبر چاره سازد
|
|
بیرون ز حساب، اجر آن بس
|
(همان: 245)
عاشق، عارف واصل که برای رسیدن به حضرت حق چارهای جز صبوری ندارد اجر و پاداش او از نزد محبوب بی حساب و غیرقابل شمارش است:
گهی در فرقت ما صبری کن
|
|
به امید لقا می سوز و می ساز
|
(همان: 239)
گاهی چنین مصلحت واقع میشود که عاشق در فراق یار به سر ببرد و غیر از صبوری چارهای نیست و به امید ملاقات و وصلش باید سوخت و ساخت.
میشود قربان جان ما، تن ما عاقبت فیض چندی صبر کن بر رنج تن، ای جان من
(همان: 394)
جسم و جان عاشق فدای روح او که ودیعهای الهی است میشود و نهایتاً به جانان که همانا حضرت حق است میرسم. «انّا الله و انا الیه راجعون» و فیض خطاب به خود میگوید این فراق و دوری از محبوب را مدّتی تحمل کن این جان به زودی به جانان میرسد.
قرار صبر برد از من تمنای وصال او هوای آشیان دارم، که چون طیار میگردم
(همان: 336)
وصال حضرت حق تاب و تحمل و صبر را از من گرفته است. دوست دارم هر چه زودتر به جانان برسم به همین دلیل روح من مانند پرنده در حال پرواز است و میل رسیدن به جایگاه حقیقی که همانا جوار حق است را دارد. در جای جای دیوان محسن کاشانی به ابیاتی برمیخوریم که حاکی از ارادت این شاعر ارزشمند به پیامبر و ائمه (ع) است.
سرور اولیاء نبی است و ز پس مصطفی، علی است خدمت مصطفی کن و همت مرتضی طلب
( همان :55 )
در مکتب و عرفان شیعی قطب اولیاء الله پیامبر مکرم اسلام است و بعد از آن علی ابن ابیطالب. ای عارف در خدمت حضرت رسول باش و عزم و جزم کن و در خدمت حضرت علی قرار بگیر. ضمناً از مقوله صبر در قرآن بیش از هفتاد جای یاد شده است.
3-1-6- توکل
توکل در لغت به معنای تکیه و اعتماد کردن است ؛ و بنا به اصطلاحات صوفیان به معنی واگذار کردن امور به خداوند است که سبب آرامش دل میشود . جنید گفت : توکل اعتماد دل است بر خدای تعالی در همهی احوال تنها کسانی به این مقام عالی دست مییابند که مقامات و منازل دیگر را طی کرده باشند. در آیات قرآن کریم دربارهی توکل آیاتی وجود دارد که صوفیه بدانها استناد کرده است از جمله میتوان به این آیات شریفه اشاره کرد .
- و علی الله فتوکلوا ان کنتم مؤمنین (مائده/23)
- و من یتوکل علی الله فهو حسبه(طلاق/3)
- و من یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم(انفال/49)
توکل کار خویش به حق سپردن است نه فقط به زبان و نه با دل بلکه با شهود به آن برسند .
فیض نیز دربارهی توکل در ابیاتی میفرماید :
رفتم به خرابات ، توکلت علی الله وارستم از آفات توکلت علی الله
از خرقه و سجاده و تسبیح گذشتم و ز کشف و کرامات ، توکلت علی الله
در خرقهی سالوس نهان چند توان داشت بت خانهی طاعات ؟ توکلت علی الله
( فیض کاشانی ، 1390 :427 )
فیض در ابیات فوق با توکل